Welcome Signs Words

Welcome Signs Words

متنهای عاشقانه - برگ سبز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متنهای عاشقانه - برگ سبز


لینک دوستان

نگاهم برای تو
نافذ
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
تقاطع
عکسهای توپ و خفن
گوگرنگ
عکسهای لو رفته از دختران ایرونی
برنامه هک و موبایل
گفتنی های من و تو...
جوک و لطیفه و ...
تصاویر متحرک
فیلترشکن های قوی
بهترین ها را در اینجا پیدا کنید

لوگوی دوستان













تعداد بازدید

v امروز : 28 بازدید

v دیروز : 2 بازدید

v کل بازدیدها : 183915 بازدید

جستجو در مطالب

85/12/14 :: 11:30 صبح

 

Missing_Every_Moment_!

تو آن ماهی که در پایت تلاطم می کند دریا
شبی که با تو بودن را تبسم می کند دریا
نگاهش غرق نور تو، سرش سرشار شور تو
چه شورانگیز با چشمت تکلم می کند دریا
دلش از غصه می گیرد هزاران دفعه می میرد
همین که در پس ابری تو را گم می کند دریا
مگر بر سینه ساحل نشسته رد پای تو
که با هر موج بر خاکش تیمم میکند دریا
تو آن ماهی من آن دریا که از هم دور افتادیم
بگو کی روی ماهت را تبسم میکند دریا


85/12/4 :: 11:16 صبح

مردی از آتش زنی از خاک

آتشی که میسوزاند خاکی که می رویاند

اما چه شد که این بار تو می سوزانی؟

ما از بدو تولد تا ختم آخرین جرعه نفس هایمان به دنبال

رسیدن به انتهای پنجره ایم و عشق روزنه ایست

برای رسیدن به انتهای پنجره دوست داشتن ....!

حالا دیگر باران هم که نبارد صدای چکاچک چکه های آب را می شنوی

خیس می شوی از بارانی که نباریده است

دستت را روی گونه ات بکش قطره های باران هم گاهی

شبیه اشک می شوند انگارچکه های عشق از چشم ابر باریده باشند .

گریه میشوند شکل باران و

تو خیس میشوی زیر بارش قطره های بارانی که مزه شوری اشک دارند

گاهی همه چیز به سادگی پیچیده می شود.آن تکه ابر کوچک را

که به یاد داری؟ همان که آمده بود که دمی بماند ؟ و ببارد !؟ می آید

می ماند ٬ باران می بارد

و دیگر فرقی نمیکند که هوای پیرامون تو چگونه باشد ؟

تکه ابر کوچک میماند و میبارد. و تو خیس می مانی

همیشه خیس خیس از بارانی که بی امان می بارد

آن اتفاق ساده افتاده است به همین سادگی باران باریده است و تو

خیس شده ای .آری آن اشک من بود که از فراغ و نبودنت

بر آسمانت مسکن داشت و چشمانم بارید و بارید و گونه هایت خیس شد

حواست کجاست؟

حالا اگر هر شب هم رعد و

برقی آسمان را بشکافد تا پاره پاره شود و

اگر خیزابهای سهمگین بتازند بر هر چه ساحل و کرانه

است و اگر کوه های یخ و سنگی به چرخش در ایند و

اگر تمام تابستان برف ببارد و تمام زمستان

آفتاب بتابد و اگر سپیده دم و غروب خونین شوند

در زمینه ای خاکستر و اگر تمامی رودها در

سربالایی ها جریان یابد و اگر رنگی کمانها قوسی داشته باشند

تا انتهای افق و اگر آبشارها و تالابها یه همدیگر برسند

و اگر تمامی انسانها برای پرنده ها نوا سر دهند

باز هم فرق زیادی نمیکند .

آری تو خیس گشته ای و گونه هایت خیس است

از


قطرات تنهایی من


85/12/4 :: 11:13 صبح

جملاتی از راهپیمای عشق

اگه دردی تو پاهات حس کردی. اگه احساس میکنی خیلی خسته ای.به خاطر اینه که روزی هزار بار توی خاطرم میای و میری

زندگی کتابیست پر ماجرا. هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز

هر وقت خواستی ببینی کسی دوستت داره توی چشماش زل بزن تا عشقو توی چشماش ببینی .اگه نگات کرد عاشقته. اگه خجالت کشید برات میمیره.اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون که بدون تو میمیره

هیچوقت دنبال کسی نبودم که بتونم با اون زندگی کنم. بلکه دنبال کسی بودم که نتونم بی اون زندگی کنم.

عشق یک کلام ساده است. ساده اما آشنا! عشق با نگاه آغازمی شود ... با محبت اوج می گیرد ...
وبا گریه به پایان میرسد


85/11/23 :: 12:55 عصر

عشق مثل نفس کشیدن

    در عشق، ابهامی وجود ندارد ـ ابهام، در ماست.
    نه تشریفاتی در عشق هست و نه فرضیاتی فلسفی.
    عشق، رهیافتی ساده و مستقیم به زندگی ست.
    کلمه ی ساده و بی پیرایه ی عشق.
    معجزه ای را در خود نهفته دارد.
    مهم نیست که به چه کسی عشق می ورزی،
    متعلق عشق موضوعیت ندارد.
    آنچه مهم است این است که
    بیست و چهار ساعت روزت را عاشقانه سپری کنی،
    همان طور که در بیست و چهار ساعت روزهایت،
    بی استثنا نفس می کشی.
    نفس کشیدن هدفی را دنبال نمی کند،
    عشق نیز خواهان چیزی جز خود نیست.
    اگر با دوستی هستی، نفس می کشی.
    اگر در کنار درختی نشسته ای، نفس می کشی.
    اگر در اب شنا می کنی، نفس می کشی.
    یعنی هر کاری که می کنی،
    با نفس کشیدن همراه است.
    عشق نیز باید همین ویژگی را داشته باشد،
    یعنی باید هسته ی مرکزی همه ی کارهای تو باشد.
    عشق باید طبیعی باشد، مثل نفس کشیدن.
    در واقع، عشق همان نسبتی را با روح دارد که
    نفس کشیدن با جسم.

85/11/18 :: 12:35 عصر

 درزندگی همیشه برای تو زیستن نشانه افتخارمن است

 افتخاری که نمی خواهم آن را ازدست بدهم چون افتخاری بالاتر از آن نیست

 آری افتخارمن این است تو معشوق باشی من در گردت بسوزم تابه کویت راه یابم

 ای همه تنهایی های من با من بمان زیرا درغیر این صورت دیگر توان ماندن نخواهد بود

 تو را دوست خواهم داشت تازمانی که جان درتن خواهم داشت به یادت خواهم بود تا زمانی که یاد داشته باشم و زنده خواهم بود   تازمانی که باشی

 آری انتخاب من عاشقانه بوده است اما فکر نداشتنت دیگر از توان من خارج است

 پس با من باش که نیازت دارم برا تنهایی هایم

 

 


85/11/17 :: 1:7 عصر

 
 
 عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود،
 
 و اوهیچوقت نداند که چرا خیس نشده

وقتی معلم گفت عشق چند بخشه؟ زود دستمو بردم بالا
 
و گفتم یک بخش، اما از وقتی که تو
 
 رو شناختم فهمیدم سه بخشه! آتش دیدن تو،
 
شوق با تو بودن، اندوه بی تو ماندن


عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر و بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا

85/11/14 :: 12:45 عصر

چندتا دوسم داری؟

همیشه وقتی کسی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ می گفتم ...

ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!!

میدونی چرا ؟ چون بزرگترین و قویترین عددیه که می شناسم ...

دقت کردی که همیشه قشنگترین وعزیزترین چیزای دنیا یکین؟

ماه یکیه... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... تو هم یکی هستی ....

وسعت عشق من به تو هم یکیه ...

پس اینو بدون از الان و تا همیشه : یکی دوست دارم ...

 


85/11/14 :: 12:14 عصر

وقتی فهمید می خوامش خندید و رفت
التماس را توی چشمام دید و رفت
با همه خوبیهام بی وفا
رنگ غم به زندگیم پاشید و رفت
دیگه دل از همه دنیا سرده
کی میگه گریه دوای درده
بعد از اون چشم من دیگه خواب نداره
بس که گریه کردم چشام آب نداره
هر چی من بگم باز تمومی نداره
از غم و غصه هام
که حساب نداره
چه کنم ای خدا با دل شکسته
چه کنم با دلی که ز خون نشسته
میدونست مهرشو با جونم خریدم

85/11/14 :: 11:1 صبح

اگه با تموم این خاطره ها
تو همین دفتر عشق جام بیزاری بعد اون دیگه نه من مال من
نه توتکیه گا ه این شکستگی
بیا عاشق بمونیم کنارهم
نگو از این نرسیدن خسته ام
 ما به هم نمی رسیم آخر بازی همینه 
آخر عشق دو تا خط موازی همینه
ما به هم نمی رسیم

من وتو مثل دو تا خط موازی می مونیم
که تو دفتر عشق اسیر شدیم
نرسیدیم به هم آخر شب

تو همون دفتر کهنه پیر شدیم

با هم و کنار هم روز ها گذشت

دستای من نرسیده به دست تو

می دونم که ما به هم نمی رسیم

اگه با شکست من شکست تو

اگه من بشکنم،تو بی خیال

بگذری و تنهام بذاری

<      1   2      

منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

لوگوى وبلاگ

متنهای عاشقانه - برگ سبز

وضعیت من در یاهو

یــــاهـو

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by nilofar