هرکسی هم نفسم شددست آخرقفسم شد
منه ساده بخیالم که همه کاروکسم شد
***شادی ام دیدن رویت بود نه نوشته ای که فریبم دهد***
***من انسان نخستین نیستم که وجودم تشنه تکلم باشد***
جبران خلیل جبران : دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است.
پوشه : از تمام صفاتی که برای پرورش جان و جسم شما سودمند است هیچ یک به سودمندی تصمیم و اراده نیست.
فردریش نیچه :اگر دانش ما این همه به بی طرف بودن خود می نازد، از آن روست که جز کنجکاوی ناسالمِ ناتوانان چیز دیگری ندارد .
ارد بزرگ : اگر خرد را پیش نگیریم از کردارمان همیشه آزارده خاطریم .
شوپنهاور : هر جدایی یک نوع مرگ است و هر ملاقات یک نوع رستاخیز .
پاتریک هانری : مرد بزرگ تنها به خود متکی است و جز از خود از هیچکس چیزی طلب نمی کند ولی مردان کوچک از دیگران توقع دارند .
اُرد بزرگ : آدم های ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند .
تئودور روزوست : در هر جا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید.
بزرگمهر : بد نژادان و بدگوهران خطاکار را باید از درگاه خویش براند تا نیکان از گزندشان در امان بمانند .
ارد بزرگ : آدم های پاک نهاد درهای وجودشان را پس از ناسپاسی می بندند نه پیش از آن .
من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر.
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.
من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های عاشقانه این دل معصوم دریایی را بداند؛ و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای کوچک، برایش یک خاطره باشد.
او باید از نگاه سبز تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است؛ یا آن دلی که من برایش می میرم، سرد و بارانی است.
ای.... ،ای بهانه ی زنده بودنم؛ من تو را به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو، باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد. همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم...
تو را با دنیایی حسرت به او خواهم بخشید؛
ولی آیا او از من عاشق تر و از من برای تو مهربان تر است؟آیا او بیشتر از من برای تو گریسته است؟؟ نه... هرگز...هرگز
ولی، تو در عین ناباوری، او را برگزیدی...
می دانم... من دیر رسیدم...خیلی دیر...خیلی...
یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که هر روز دلم برایت تنگ می شود. روزهایی که تو را نمی بینم، به آرزوهای خفته ام می اندیشم، به فاصله بین من و تو،...
هر روز به خود می گویم کاش شیشه عمر غرورم را شکسته بودم
کاش به تو می گفتم که عاشقانه دوستت دارم تا ابد...
نمی دانی....
بازهم بارگه هایی از اضطراب در دل می گذرم از کنارت
دیگر حتی نگاهم نمی کنی حتی نمی خواهی ببینی قطره های عرق پیشانی ام را
زمانی در حوالی بهمن روز تولدم را لبخند شیرین هدیه می دادی
وکنون....
این باور در ذهن خاکستری من نمی گنجد که تو رفته ای
قریب به اتفاق پشت پرچین خاطرات برایت اشک می ریزم
هر چند شب خنده هایم را شکسته ای هرچند به لبخندهایم بدهکاری
هر چند دلم را میخکوب دیوار سترگ اندوه کرده ای
اما...
اما باز هم دلم برایت تنگ می شود
باز هم هر شب خواب تورا می بینم
وتو ای کاش همه این ها را می دانستی
تو آن ماهی که در پایت تلاطم می کند دریا
شبی که با تو بودن را تبسم می کند دریا
نگاهش غرق نور تو، سرش سرشار شور تو
چه شورانگیز با چشمت تکلم می کند دریا
دلش از غصه می گیرد هزاران دفعه می میرد
همین که در پس ابری تو را گم می کند دریا
مگر بر سینه ساحل نشسته رد پای تو
که با هر موج بر خاکش تیمم میکند دریا
تو آن ماهی من آن دریا که از هم دور افتادیم
بگو کی روی ماهت را تبسم میکند دریا
شیللر : زمان برای هیچ کس نه متوقف می شود نه بر می گردد ونه اضافه می شود.
ارد بزرگ : ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی است .
جبران خلیل جبران : کار تجسم عشق است.
اپیکتوس : اگر می خواهی خوب باشی باید اول معتقد باشی که بد هستی .
اُرد بزرگ : استخوان بندی فریاد در هنگامه رستاخیز ، پاسخگویی به هزاران ستم بی صداست .
اپیکتتوس : هرگز دربارۀ چیزی نگو آن را از دست داده ام ، بلکه فقط بگو آن را پس داده ام .
بزرگمهر :اگر پرسند کیستی باید هنرهای خویش را بشماری .
اُرد بزرگ : الگوی انسانی شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زیباتری در برابر شماست .
آلفرد کاپو : هر ملتی دو نوع دشمن خونی دارد . دسته ای که به قانون پشت پا می زنند و دستۀ دیگر کسانی که با دقت بیش از حد آن را اجرا می کنند .
فردریش نیچه :اختلاف طبقاتی از ضروریات جامعه است چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر کمیاب تر دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود.
اُرد بزرگ : از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایل و قومی باید ترسید .
پوپ : بهترین راه برای اثبات صفای ذهنی ما نشان دادن خطاهای ان است . نهر آبی که ناپاکیهای بستر خود را نمایش می دهد به ما می فهماند آب پاک و صاف است .
آلفرد کاپو : از خصوصیات زمان ما این است که متأسفانه فقط افراد پست و پلید ، صاحب اراده و پشتکار می باشند .
اُرد بزرگ : اندرز جوان ، باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد .
ابراهام لینکلن : اگر نمی خواهی در حق تو داوری شود درباره دیگران داوری نکن
مردی از آتش زنی از خاک
آتشی که میسوزاند خاکی که می رویاند
اما چه شد که این بار تو می سوزانی؟
ما از بدو تولد تا ختم آخرین جرعه نفس هایمان به دنبال
رسیدن به انتهای پنجره ایم و عشق روزنه ایست
برای رسیدن به انتهای پنجره دوست داشتن ....!
حالا دیگر باران هم که نبارد صدای چکاچک چکه های آب را می شنوی
خیس می شوی از بارانی که نباریده است
دستت را روی گونه ات بکش قطره های باران هم گاهی
شبیه اشک می شوند انگارچکه های عشق از چشم ابر باریده باشند .
گریه میشوند شکل باران و
تو خیس میشوی زیر بارش قطره های بارانی که مزه شوری اشک دارند
گاهی همه چیز به سادگی پیچیده می شود.آن تکه ابر کوچک را
که به یاد داری؟ همان که آمده بود که دمی بماند ؟ و ببارد !؟ می آید
می ماند ٬ باران می بارد
و دیگر فرقی نمیکند که هوای پیرامون تو چگونه باشد ؟
تکه ابر کوچک میماند و میبارد. و تو خیس می مانی
همیشه خیس خیس از بارانی که بی امان می بارد
آن اتفاق ساده افتاده است به همین سادگی باران باریده است و تو
خیس شده ای .آری آن اشک من بود که از فراغ و نبودنت
بر آسمانت مسکن داشت و چشمانم بارید و بارید و گونه هایت خیس شد
حواست کجاست؟
حالا اگر هر شب هم رعد و
برقی آسمان را بشکافد تا پاره پاره شود و
اگر خیزابهای سهمگین بتازند بر هر چه ساحل و کرانه
است و اگر کوه های یخ و سنگی به چرخش در ایند و
اگر تمام تابستان برف ببارد و تمام زمستان
آفتاب بتابد و اگر سپیده دم و غروب خونین شوند
در زمینه ای خاکستر و اگر تمامی رودها در
سربالایی ها جریان یابد و اگر رنگی کمانها قوسی داشته باشند
تا انتهای افق و اگر آبشارها و تالابها یه همدیگر برسند
و اگر تمامی انسانها برای پرنده ها نوا سر دهند
باز هم فرق زیادی نمیکند .
آری تو خیس گشته ای و گونه هایت خیس است
از
قطرات تنهایی من
جملاتی از راهپیمای عشق
اگه دردی تو پاهات حس کردی. اگه احساس میکنی خیلی خسته ای.به خاطر اینه که روزی هزار بار توی خاطرم میای و میری
زندگی کتابیست پر ماجرا. هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز
هر وقت خواستی ببینی کسی دوستت داره توی چشماش زل بزن تا عشقو توی چشماش ببینی .اگه نگات کرد عاشقته. اگه خجالت کشید برات میمیره.اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون که بدون تو میمیره
هیچوقت دنبال کسی نبودم که بتونم با اون زندگی کنم. بلکه دنبال کسی بودم که نتونم بی اون زندگی کنم.
عشق یک کلام ساده است. ساده اما آشنا! عشق با نگاه آغازمی شود ... با محبت اوج می گیرد ...
وبا گریه به پایان میرسد
چهار قانون عشق !
قانون اول : هدف تان در زندگی این است که به صورت دوست داشتنی ترین " کامل ترین و واقعی ترین زنی در ایید که می توانید باشید .
قانون دوم : در زندگی به دنبال یافتن یک مرد نباشید . باید هدف تان یافتن مردی متناسب با روحیات تان باشد .
قانون سوم : هنگامی که مرد مناسبی را پیدا کردید نباید هدف تان این باشد که بلافاصله او را پایبند عهد و پیمان رسمی کنید . بهتر است ابتدا به دنبال ایجاد رابطه ای سالم " عقلانی و احترام امیز باشد .
قانون چهارم : و هنگامی که رابطه سالم " عقلایی و احترام امیز با مرد دلخواهتان ایجاد کردید طبیعتا عهد و پیمانی همیشگی میانه تان به وجود می اید که به ازدواج منجر می شود .
طرز تفکر اصول قدیمی
من به دنبال مردی هستم .
می خواهم مرا دوست داشته باشد .
می خواهم زنی باشم که به دنبالش بود .
می خواهم وادارش کنم با من ازدواج کند .
طرز تفکر اصول صحیح
من به دنبال مردی متناسب با روحیاتم هستم .
می خواهم به خاطر انچه هستم دوستم داشته باشد .
می خواهم مطمئن شوم او همان مردی است که به دنبالش بودم .
می خواهم در کنار یکدیگر به روابطی سالم " عاشقانه و محترمانه دست یابیم تا نسبت به هم متعهد شویم و این ارتباط به ازدواج منتهی شود .